می خندم ...
ساده می گیرم...
ساده می گذرم...
بلند می خندم.نه اینکه شادم .نه اینکه دلخوشم واز هفت دولت ازاد.
مدتی طولانی شکستم.زمین خوردم.سختی دیدم.گریه ها کردم.....گریه ها کردم....وحالا.......
برای زنده ماندن خودم را به کوچه علی چپ زده ام!
روحم بزرگ نیست.دردم عمیق است....
می خندم که جای زخمها را کسی نبیند.......