loading...
دلتنگی های مادرانه ام درسوگ تو

عزیزه بازدید : 11 چهارشنبه 02 مرداد 1392 نظرات (0)

به عزیزی قول دادم از دلتنگیهام چیزی نگم چیزی ننویسم اما...

چه کنم با لحظه لحظه وساعت ساعته ماه رمضون .سجاده ای که زیر سقف اسمون پهن میشد وناله هایی جانکاه ...

سال گذشته روز تولد داود اورده بودنش تو بخش تا ملاقات کننده ها ودوستاش بتوونن باهاش دیدار داشته باشن .تازه اون وقت بود که میشد فهمید چه برسر ما امده .چقدر لاغرشده بود دیگه از سینه های عریض ومردانه اش نشانی نمانده بود وصورت مهربان وتکیده اش چقدر معصومتر ومظلومتر شده بود .

اتاق پرشده بود ازگلهایی که براش اورده بودن وارزوی بهوش امدنش که در دل همه ی ما ماند...

امسال گلهارا هدیه مزارش می کنم

وبجای تولدت مبارک باز می گویم تسلیت قلب صبورم...تسلیت!

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 51
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 23
  • بازدید ماه : 67
  • بازدید سال : 143
  • بازدید کلی : 1,246