شانه ات را دیر آوردی، سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر، پیکرم را باد برد
آه ای گنجشک های مضطرب شرمنده ام !
لانه ی بر شاخه های لاغرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند ...
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
با همین نیمه، همین معمولی ساده بساز
دیر کردی، نیمه ی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را وا کنم عمرم گذشت
وا نشد، بدتر از آن بال و پرم را باد برد ..
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت