loading...
دلتنگی های مادرانه ام درسوگ تو
عزیزه بازدید : 5 چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

گاهـــی اٍحساس میڪٌنَمــ رٌویٍ دَستــــٍـــ خٌـدا مــاندهٍ اَمــ

خَســتہٍ اَش ڪَردمـــــــ

خـٌــودَش هَــم نٍــمــیــدانـــــــد

در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !

از یـڪ روز،


از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ،نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!

 

عزیزه بازدید : 10 یکشنبه 22 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

کنار برکه ی دلم نشستم ونیامدی

دوباره در سکوت خود شکستم ونیامدی...

سوال کردم از خدا نشانه خانه ی تو را...

سکوت کرد و در سکوت شکستم ونیامدی...

امشب شب اول ماه رجبه.....یکسال از سکوت تو می گذره...یکساله که تو رفتی از خونه واز همچین شبی بود که پشت درهای ای سی یو صدای گریه ها مون بلند شد ولی مامان نمیدونم چرا صدای به این بلندی به گوش اسمونی خدا نرسید...

عزیزه بازدید : 17 شنبه 21 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

می خندم ...

ساده می گیرم...

ساده می گذرم...

بلند می خندم.نه اینکه شادم .نه اینکه دلخوشم واز هفت دولت ازاد.

مدتی طولانی شکستم.زمین خوردم.سختی دیدم.گریه ها کردم.....گریه ها کردم....وحالا.......

برای زنده ماندن خودم را به کوچه علی چپ زده ام!

روحم بزرگ نیست.دردم عمیق است....

می خندم که جای زخمها را کسی نبیند.......

عزیزه بازدید : 10 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
تو نیستی که ببینی

چگونه با دیوار


به مهربانی یک دوست

از تو می گویم

تو نیستی که ببینی

چگونه از دیوار

جواب می شنوم


تو نیستی که ببینی


چگونه دور از تو


به روی هر چه در این خانه است

غبار سربی اندوه


بال گسترده است

تو نیستی که ببینی

دل رمیده ی من


به جز تو


یاد همه چیز را رها کرده است
عزیزه بازدید : 12 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

خسته ام از تظاهر به ایستادگی

 

از پنهان کردن زخم هایم

 

زور که نیست !

 

دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و

 

با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!

 

............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم

 

میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!

 

چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز

باشی....؟؟!

 

خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....

 

میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی

زندگی .....


عزیزه بازدید : 12 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
من زخم های بی نظیری به تن دارم...

اماتوزیباترینشان بودی...

عمیق ترین شان...

عزیزترین شان...

بعدازتو آدمهاخراشی بیش نبودند

برپوستم...!!

عزیزه بازدید : 15 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (0)
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﻡ
 

ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻻﻣﺮﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ
 

ﺧﻂ ﺯﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ
 

ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺭﺍﺣﺖ
 

ﮐﺮﺩﯼ
 

ﯾﮏ ﺧﻂ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺗﻨﻬﺎ ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﺭﻭﯼ زندگی......


عزیزه بازدید : 16 پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392 نظرات (0)


 

باور تلخ نبودنت...

 


تاوان کدامین اشتباه بود؟

 


تو گفتی بمان و من ماندم...

 


اکنون که تو رفته ای...

 


من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی کسی

 


خود خیره شده ام...


و نمیدانم اخر چه خواهد شد...

 


میروی و من نگاهت میکنم...

 


تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...

 


یک عمر برای گریستن وقت دارم...

 


اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...

 


و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته

باشم






عزیزه بازدید : 10 چهارشنبه 18 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

خدایا هیچ وقت تنها مگذار دلی را که هیچ کس دردش را نمی فهمد.   

 

دلم تنگ است پرواز می خواهم تا کجایش را نمیدانم.........

از زمین بیزارم. 

 

 

 

عزیزه بازدید : 11 سه شنبه 03 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

اینجااسمان ابریست انجا را نمیدانم...

 

اینجاشده پاییز انجا را نمیدانم...

 

اینجا فقط رنگ است انجا را نمیدانم...

 

اینجا دلی تنگ است انجا را نمیدانم...

 

 

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 51
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 80
  • بازدید کلی : 1,183